دنیای ما

نگاهی به دنیای پیرامونمان و آنچه که بر ما می گذرد و تلاشی جهت ساختن دنیایی بهتر برای زیستن

دنیای ما

نگاهی به دنیای پیرامونمان و آنچه که بر ما می گذرد و تلاشی جهت ساختن دنیایی بهتر برای زیستن

گناه زن بودن

من یک زن هستم، دختر دیروز و مادر فردا، خواستم که بگویم من نیزهستم  حداقل مرا به عنوان یک انسان نگاه کنید نه به عنوان یک زن. به راستی چرا اینگونه شد از کی مردها مفتخر به مردی شدند و زنها سرشکسته از زن بودنشان. از چه زمان مردان مدال افتخار مردی بر گردن نهادند و زنها رسوایی و حقارت زن بودن را بر دوش می کشند. به راستی از چه زمانی آغاز شد؟ چه کسی این مرزبندی ها را به وجود آورد؟ برچه اساس و معیاری این اتفاق افتاد کدام وزنه سنگین کفه ترازوی مردان را بالا برد و کفه زنان را اینگونه پایین؟ یحتمل سنگینی گوشت و استخوانها بوده است یا شاید بلندی قامت یا حجم صدا یا شاید هم زور بازو ...

کدام ترازو توانسته میزان عقل را اندازه بگیرد که سهم مردان دو برابر شد. چه سنگ ترازویی توانست وزن احساس و عواطف مادرانه را نشان دهد که سرپرستی فرزندان برعهده پدران قرار گرفت. با چه محکی توانایی ها سنجیده شد که مردان را توانمندتر، فهیم تر و حاکم و سرپرست زنان قرار داد و با چه ترازویی حقوق ها تقسیم شد که اینچنین سهم زنان اندک شد

این ها پرسشهای بی پاسخ بسیاری از زنان است که از چه زمانی زن بودن گناه شد و تاوانش اینقدر سنگین. چه دیدگاهی باعث جدا شدن زن و مرد شد یا بهتر است بگویم سالار شدن مردان که این روزها با هزاران لایحه و قانون و مصوبه این دو کفه به برابری نمی رسد. دیدگاهی که آنقدر ریشه دواند که به یک باور تبدیل شد که زنان باور کردند و نقش شان را پذیرفتند و مردان نیز هر روز مطمئن تر نسبت به درستی رفتارشان.

آیا با زور تصویب قوانین می توان زنان را به حقوق از دست رفتشان رساند و مردان حاضر به عقب نشینی از جایگاه خود هستند؟ آیا با بریدن شاخ و برگ اضافی می توان دوباره این درخت را سرپا نگه داشت یا نه باید ریشه را خشکاند و نهالی تازه کاشت.

آیا تا نگاهها تغییر نکند قوانین تنها یک اهرم فشار خواهند بود آیا قوانین می تواند درون خانه های ما و قلب های ما را نیز کنترل کند؟ آیا می تواند در تفکرات و باورهای ما تغییری ایجاد کند؟

یا اینکه تا نگاهی تغییر نکند این ماجرا ادامه خواهد داشت. تا زمانی که زنان به این خودباوری نرسند و تا زمانیکه مردان درک نکنند که این صرفا یک برتری کاذب است که به واسطه خود ما انسانها ایجاد شده و هیچ دلیل و منشا قابل اتکایی ندارد نمی توان امیدی به این اصلاح داشت.

در راه این بهبودی زنان بسیاری قربانی شدند و می شوند، مبارزات بسیاری صورت گرفت و موفقیت هایی هم به دست آمد ولی تا مطلوب فاصله بسیار است.

امید است که روزی این مرزبندی ها برداشته شود و به هرکس فارغ از جنسش، رنگش، قومیتش و .... صرف اینکه یک انسان است نگاه شود. و شاهد معیارهای عادلانه باشیم.

نوبت ما

در  آخرین پبامی که از آقای کروبی منتشر شد آنچه که برایم جالب بود یا بهتره بگم تحسین برانگیز، تاکید ایشان بر اینکه همچنان در کنار مردم خواهند بود " ایستاده ایم واز حقوق مردم دفاع می کنیم وبه پیمانی که به مردم بسته ایم و وعده هایی که قبل از پیروزی داده ایم پایبندیم"  

ایشان ثابت کردند آنچه را که گفتند و وعده کردند و همین طور آقای موسوی و خیلی های دیگر که تلاش کردند و هزینه ها دادند. الان نوبت ماست که ثابت کنیم ما نیز درکنار آنها و دیگر  آزادیخواهان خواهیم بود و به جنبش و حرکتی که آغاز کردیم ادامه خواهیم داد.  به نظرم اثبات پایبندی و پایداری ما تنها به خیابان آمدن نیست که انتظار آن را داریم که البته آن هم بخش مهمی از حرکت است، بلکه پایداری می تواند به اصول و اساس این حرکت باشد، ایمان داشتن به کاری که انجام می دهیم. امید داشتن و باور  به اینکه پیروز  خواهیم شد.  به نظرم برای عده ای وضعیت این روزها مثل یک برزخ می ماند نه اینطرف خط نه آن طرف خط. گویی یک بلاتکلیفی که آیا این می توان به این حرکت امیدی داشت یا نه هرچه بود تمام شد یا در حال تمام شدن است.

"زندگی مان را بکنیم  و با این شرایط کنار بیاییم، این مملکت و این مردم اصلاح شدنی نیستند؛حواسمون باشه که باد کلاه مارو نبره، ما قبلا هم از این تجربه ها داشتیم آخرش چی شد و ..."    این ها حرفهایی است که زیاد می شنویم اگر واقعا اکثریت ما اینطور فکر کنیم انتظار چه اتفاقی داریم؟ هیچ باید چشمان را ببندیم و گوش هامان را بگیریم و روزها را شماره کنیم و کلاهمان را سفت بچسبیم مبادا بادی آمد و ....