در مطب دندانپزشکی منتظر نشسته بودم که شاید بعد از یک ساعت و نیم انتظار نوبت به من برسه. البته سروکله زدن خانم منشی با بیماران به خاطر نرخ های سال جدید هم ماجرایی شده بود و متعاقب آن بحث های سیاسی و اقتصادی که شروع شده بود گذشت زمان را آسانتر می کرد و درد و دلها از گرونی و بیکاری و ... درد دندون را از یاد همه برده بود که باید حداقل یک سوم تا نصف حقوق یکماه را ،تازه اگر پرداخت بشه، بابت نیم ساعت کار آقای دکتر به ایشان دو دستی تقدیم کنیم و هیچ شکایتی هم نداشته باشیم.
بالاخره انتظار به سر رسید و نوبت من شد. آقای دکتر در حین کار از دستیارش پرسید شنیدم که دلار ارزون شده آره؟ بعد از این جلسه 5+1 ؟ درست میگم دیگه آره؟ میگن قیمت طلا و سکه و دلار ارزون شده و دستیار هم با تایید حرف آقای دکتر میگه البته هنوز معلوم نیست شاید دوباره بره بالا خدا کنه همین طورقیمت ها بالا بره و ما هم یک سودی بکنیم!!
آقای دکتر میگه آره من که دلم نمی یاد دلارهامو بفروشم آخه ... تومان دلار خریدم.
وقتی مبلغی را که دلار خریده می شنوم آنقدر شوکه میشم که با فریاد آقای دکتر که داد میزنه دهنتو باز کن به خودم میام ....
"دکترها تاجر شدند، فقط فکر پول هستند، تا پول نداشته باشی هیچ کاری برات انجام نمیدند ....." این جمله ها را از خیلی ها می شنویم و البته هستند کسانی که از این قاعده مستثنا هستند اما ورود آنها به بازار دلالی جای تاسف دارد البته این تنها یک نمونه هست و در گروه های مختلف از مهندس و مدیر و کارمند و ... خلاصه هرکس بسته به بضاعتش.
سودهایی که از شرایط موجود بدست می آید به قیمت زیر پا له کردن و فشار آوردن بر بسیاری از قشرهای جامعه است. اگرچه دولت فاسد و دزدی داریم که عامل اصلی ایجاد چنین شرایطی هست ولی حداقل سعی کنیم ما هیزم در این آتش افروخته شده نیاندازیم.